می نویسم از خودم ...

ساخت وبلاگ
     ********** ساعت 6 یه شب پاییزی بود .هوا خیلی سوز داشت .دستهام از کرختی دیگه نا نداشت .زنگ واحد اول رو زدم . - بله؟ (صدای آیفون به شدت نویز داشت و خرخر می کرد طوری که صدای فرد  بسیار ضعیف و نامفهوم بود)   _ سلام مامور سرشماری هستم .اینترنتی ثبت نام کردین؟  - بله الان میام جلوی در .  با خودم فکر کردم که بهتره زنگ واحد دو رو هم بزنم شاید اونا هم کد آماری داشته باشند و نیازی به انجام مصاحبه نباشه . و اگه نداشته باشند هم باز بهتره جلوتر خبر بدم که زودتر آماده کنند . زنگ زدم .  - بله؟   _ سلام مامور سرشماری هستم شما اینترنتی سرشماری رو انجام دادین ؟ - نمیدونم شاید شوهرم انجام داده باشه.   _ میشه ازشون سوال کنین ببین که انجام دادند یا نه ؟ _ شوهرم پایینه .    - بی زحمت یه تماس بگیرین بگین بیان جلوی در و اگه ثبت نام نکردند مدارکتون رو هم بیارند . _ باشه . همین طور سرم تو تبلت بود و داشتم فایلشون رو از حالت خانوار غائب به حالت انجام مصاحبه تغییر می دادم که صدای خرخر و نویزدار آیفون بلند شد . انگار کسی آیفون رو برداشت تا چیزی بگه . تیز شدم و به آیفون نگاه کردم . ولی کسی حرفی نز می نویسم از خودم ......
ما را در سایت می نویسم از خودم ... دنبال می کنید

برچسب : خفه خون گرفتن, نویسنده : 3daroniatc بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 11:25

******** ******** چقدر زود میگذره .انگار قبلنها این طورنبود.شاید چون بچه بودیم و دنیا در نظرمان بزرگ بود.ولی حالا... انگار همین دیروز (مرداد 95) بود که فراخوان جذب نیرو برای سرشماری رو تو یکی از کانالهای تلگرام دیدم و ثبت نام کردم .تو اولین روز کاری که تو سالن اجتماعات فرمانداری جمع شدیم و همون اول کار سرود جمهوری اسلامی ایران رو خوندیم ، چه غروری ما رو گرفت . امروز ( 3 آذر 95) چند روزی هست که سرشماری به طور رسمی تموم شده و من به تلافی این 50 روز آموزش و کار مستمر بدون تعطیلی ، برای خودم استراحت مطلق تجویز کردم . تو این هوای سرد زمستونی که گریبان پاییز رو گرفته ، اصلا حس بیرون رفتن ندارم .در عوض نشستم و  اتفاقات تلخ و شیرین این 50 روز رو مرور می کنم. لحظات شیرینش رو که بیاد میارم ناخودآگاه لبم به خنده باز میشه و وقتی به تلخهاش میرسم ، همون لبخند دوباره جمع میشه . عکس العمل های متفاوت مردم رو هرگز فراموش نمی کنم : مثل شنیدن صدای فریادهای زنی از پشت در خونه ای که جرات در زدن رو از من گرفت . یا  آقای جوونی که حین مصاحبه ، سر گرفته شدن جای پارک ماشینش ، مصاحبه رو رها کرد و رفت پی می نویسم از خودم ......
ما را در سایت می نویسم از خودم ... دنبال می کنید

برچسب : با اینکه به انگلیسی,با وجود اینکه به انگلیسی,با اینکه تازه به دلم نشستی, نویسنده : 3daroniatc بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 11:25

☀️أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی (ع)☀️                                 شعر خوانی مرحوم آقاسی (می خوام برم امام رضا)                                 متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.      ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ آرزوی وصل تو آتش به جانم ریختهدرد دل با تو سخن ها بر زبانم ریختهبند می آید زبانم تا به صحنت  میرسمگویا ظرف عسل روی زبانم ریخته قاسم نعمتی  دلتنگم ، اونم چه دلتنگی ... از اون دلتنگی هایی که با هیچ چیز و هیچ کس بر طرف نمیشه . از اون دلتنگی های قفس مانندی که فقط میل رهایی داری. انقدر تنگ که به اندازه تُنگه برام زندگی برام تُنگه . دلم اقیانوس می خواد ... می نویسم از خودم ......
ما را در سایت می نویسم از خودم ... دنبال می کنید

برچسب : دلتنگم و دیدار تو درمان من است,دلتنگم و دیدار تو درمان منست,دلتنگم و دیدار تو درمان من است دانلود, نویسنده : 3daroniatc بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 11:25

  چند وقتی که ( حدودا 3 هفته) تصمیم گرفتم یک کار جدید شروع کنم که هم مربوط به هنر باشه و هم صرفه اقتصادی داشته باشه . تو این زمینه دانش قبلی خیلی کمی داشتم اما از اونجا که بسیار مشتاق و علاقمند هستم سعی کردم به هر نحویه اطلاعاتم رو کامل کنم .خیلی به این در و اون در زدم هم برای آموزش هم مقدمات کار . نزدیک به یک هفته ست که کار رو شروع کردم .از جنبه های مختلف امتحان کردم که بهترین روش رو برای به دست اوردن بهترین نتیجه ، انتخاب کنم. اولش چون بلد نبودم هر نتیجه ای ذوق زده ام  می کرد چون از خودم انتظارش رو نداشتم .ولی حالا که یه کوچولو کار رو یاد گرفتم دیگه هر نتیجه ای راضیم نمی کنه.امشب بعد از دیدن نتیجه خیلی افسرده و ناامید شدم .بعد از یک هفته کار و انجام چند مورد و عدم موفقیت کامل ، یه جورایی خسته شدم . داشتم فکر می کردم که ادیسون چه ادم پرتلاش و امیدواری بوده که بعد از ...!؟ بعد از ...؟؟؟؟  بعد از چندبار بود ؟ نمیدونستم بعد از چند بار شکست برای اختراع لامپ رشته ای ، موفق شد . یه سرچی زدم تو ویکی پدیا که کلا نظرم راجع بهش عوض شد . "  توماس ادیسون لامپ حبابی را ابداع نکرد و قبل از می نویسم از خودم ......
ما را در سایت می نویسم از خودم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3daroniatc بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 11:25

********** ما ز یاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آن چه می‌پنداشتیمتا درخت دوستی کی بر دهدحالیا رفتیم و تخمی کاشتیمگفت و گو آیین درویشی نبودور نه با تو ماجراها داشتیمشیوه چشمت فریب جنگ داشتما غلط کردیم و صلح انگاشتیمگلبن حسنت نه خود شد دلفروزما دم همت بر او بگماشتیمنکته‌ها رفت و شکایت کس نکردجانب حرمت فرو نگذاشتیمگفت خود دادی به ما دل حافظاما محصل بر کسی نگماشتیم<< حافظ >> می نویسم از خودم ......
ما را در سایت می نویسم از خودم ... دنبال می کنید

برچسب : خود غلط بود آنچه میپنداشتیم, نویسنده : 3daroniatc بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 11:25